نارفیق


رفت رفیق بی مرامم
اخرشم نکرد کاری برا من
همون که بهم یه روز میگفت داداش
حالا خیلیا کنارشن هستن باهاش
همون که اگه بهم میگف رفیق
ازت جونتو میخوام و برام بمیر
من میمیردم که اون باورش شه
تو رفاقت باهاش دادم تا اخرش دل

بی کلک بودم ولی...

دایی من به هرکی دل بستم

خوب یا بد به خاطره پیوست رفت

از یاد رفت خودم حیف از من

آخه تو کارم نبود دوز و کلک

حیف قلبی که خورده ترک